Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

میدان

در میانِ شهرِ ما قلعه‌ای کهنه به شب منسوب بود
رو به میدانی بزرگ، گوشه‌ای را پنجره از چوب بود

قلعه پُر بود از پرنده، مادِه، نَر، خوش بال و پَر
….مُرغِ ما محبوبِ مَه اما به شَه مغضوب بود

Read More
Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

چَلیپا

تو اِی دستِ تقدیر، قلم دارِ حق
به پاسِ دَواتِ دِل نا‌‌چَلیپا نشو
به چشمِ همه در اوجِ بیگانگی
….تو پنهان بمان و هویدا نشو

Read More