Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

میدان

در میانِ شهرِ ما قلعه‌ای کهنه به شب منسوب بود
رو به میدانی بزرگ، گوشه‌ای را پنجره از چوب بود

قلعه پُر بود از پرنده، مادِه، نَر، خوش بال و پَر
….مُرغِ ما محبوبِ مَه اما به شَه مغضوب بود

Read More
Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

زن زندگی آزادی

چه زیبا گفت رهایی به هر بندگی
که از جنسِ زن بود مادرِ هر زندگی
تو بینی رهایی همچو پروانگی
اگر زن بُوَد زندگی به آزادگی

Read More